رودخانه ای است بفرانسه، که در موضع کربی به رود سن میریزد (از ساحل یسار) ، و طول آن 90 هزار گز است، دندانها. (غیاث) : حدثنا ابراهیم بن عبدالرحمن ابوسهل مولی موسی بن طلحه قال رأیت موسی بن طلحه قد شد اسنانه بذهب. (الکنی و الاسماء للدولابی)
رودخانه ای است بفرانسه، که در موضع کُربی به رود سِن میریزد (از ساحل یسار) ، و طول آن 90 هزار گز است، دندانها. (غیاث) : حَدثنا ابراهیم بن عبدالرحمن ابوسهل مولی موسی بن طلحه قال رأیت موسی بن طلحه قد شد اسنانه بذهب. (الکنی و الاسماء للدولابی)
رودی است در ترکستان که وارد سیحون می گردد. لسترنج در شرح آن آرد: رود خانه ترک که امروزبه رودخانه چرچک موسوم است و از جنوب خاوری چاچ میگذرد چنانکه ابن حوقل گوید از کوههای جدغل در شمال رود خانه نرین و از منطقۀ ترک نشین خرلخ که آنرا بسکام نیز می نامند برمیخیزد. در جنوب این رودخانه، رود خانه دیگری کم و بیش به موازات آن می گذشت و موسوم بود به رود خانه ایلاق امروز. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 513). و رجوع به همین کتاب ص 507 شود: چو باشد مناره به پیش ترک بزرگان به پیش من آرند چک. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2270). بگویش که تاپیش رود ترک شما را فرستاد بهرام جک. فردوسی (ایضاً ص 2271). چو بگذشت خاقان ز رود ترک تو گفتی همی تیغ باردفلک فردوسی (ایضاً ص 2414)
رودی است در ترکستان که وارد سیحون می گردد. لسترنج در شرح آن آرد: رود خانه ترک که امروزبه رودخانه چرچک موسوم است و از جنوب خاوری چاچ میگذرد چنانکه ابن حوقل گوید از کوههای جدغل در شمال رود خانه نرین و از منطقۀ ترک نشین خرلخ که آنرا بسکام نیز می نامند برمیخیزد. در جنوب این رودخانه، رود خانه دیگری کم و بیش به موازات آن می گذشت و موسوم بود به رود خانه ایلاق امروز. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 513). و رجوع به همین کتاب ص 507 شود: چو باشد مناره به پیش ترک بزرگان به پیش من آرند چک. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2270). بگویش که تاپیش رود ترک شما را فرستاد بهرام جک. فردوسی (ایضاً ص 2271). چو بگذشت خاقان ز رود ترک تو گفتی همی تیغ باردفلک فردوسی (ایضاً ص 2414)
دهی است از دهستان بهمئی سردسیر از بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع در 18هزارگزی شرق قلعۀ اعلا مرکز دهستان و 60هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان. منطقۀکوهستانی است و هوایی سرد دارد. سکنۀ آن 75 تن است که مذهب تشیع دارند و بلهجۀ لری سخن میگویند. آب آن از رودخانه تأمین می شود و محصولش غلات و برنج و پشم و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی از قبیل قالی و قالیچه و جاجیم و پارچه بافی است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بهمئی سردسیر از بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع در 18هزارگزی شرق قلعۀ اعلا مرکز دهستان و 60هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان. منطقۀکوهستانی است و هوایی سرد دارد. سکنۀ آن 75 تن است که مذهب تشیع دارند و بلهجۀ لری سخن میگویند. آب آن از رودخانه تأمین می شود و محصولش غلات و برنج و پشم و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی از قبیل قالی و قالیچه و جاجیم و پارچه بافی است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
رود رود اسیر، نهری است به فارس، آب آن شور و ناگوار. از چشمۀ چک چک و چشمۀ مشک آویز برخاسته از بلوک اسیر گذشته به رود خانه کله وارد شود، اصل هر چیزی. (ناظم الاطباء)
رود رود اسیر، نهری است به فارس، آب آن شور و ناگوار. از چشمۀ چک چک و چشمۀ مشک آویز برخاسته از بلوک اسیر گذشته به رود خانه کله وارد شود، اصل هر چیزی. (ناظم الاطباء)
رود رود ارس، آب ارس از جنوب بشمال میرود و از کوههای قالیقلا و ارزن الروم برمیخیرد و بولایت ارمن و آذربایجان و اران میگذرد و به آب کروقراسو ضم شده در حدود گشتاسفی بدریای خزر میریزد و در این ولایات که ممر این آب است بر آن زراعت بسیار است. طول این رود صد و پنجاه فرسنگ باشد. (نزهه القلوب ص 212). جغرافیون عرب، ارس را الرّس (رس ّ) ضبط کرده اند و بعقیدۀ بعضی مستشرقین آن همان رود دائی تیای مذکور در اوستا است. آنرا در قدیم اراسک و یونانیان آراکس مینامیدند. نام رودی بزرگ است که از کوههای ارزن الروم آید و بر صحرای نخجوان و از آنجا به ارّان رود و بچندین بخش گردد و بر بیشتر مزارع آن ولایت رسد و اندکی که باقی ماند به رود کر پیوندد و هر دو بدریای آبسکون که قلزم نیز میخوانند منتهی شود. (صحاح الفرس). رودخانه ای است مشهور که از کنار تفلیس و مابین آذربایجان و اران میگذرد. (برهان). ارس، اسم رودی است که از کوههای قالیقلا خارج میشود در محلی که طول آن شصت و هفت و عرض چهل و یک و از اردبیل میگذرد و طول آن هفتاد و سه و عرض سی و نه و نصف است و بعد به اراضی ورثان می گذرد و سپس در نزدیکی بحر خزر به نهر کر متصل می شود و متحداً بدریای خزر ریزند. (تقویم البلدان از مرآت). رود ارس از ارمینیه خارج شود و از ورثان گذشته از پشت مغان و نهر کر گردیده بدریای طبرستان ریزد. (ابن حوقل). ارس که مورخین یونانی آنرا آراکس مینامیده اند از رودهای عظیم آسیاست. سرچشمۀ این رود در جبال ارمینیهالکبری است. جریانش از مغرب بمشرق و رودخانه های آرپه چای و آق چای و قراسو داخل این رود میشود و ازجنوب بادکوبه ببحر خزر میریزد. این رود عظیم و جریانش تند است اما چندان عمق ندارد. در قدیم هر چه خواسته بودند بر روی آن پلی استوار کنند ممکن نشده بود، یعنی هر چه ساخته بودند بجهت طغیان آب در فصل بهار خراب شده. هنوز آثار خرابی اغلب از آن پلها باقی است. و مؤلف مرآت البلدان گوید: من خود در شعبان هزار و دویست و هشتاد که بمأموریت اقامت پاریس میرفتم، از جلفا از روی ارس گذشتم. چون اوایل زمستان بود آب رودخانه قسمی منجمد بود که از روی یخ عبور کردم. در مراجعت در شعبان هزار و دویست و هشتاد و سه که اواخر پائیز بود آب یخ نکرده بود با کرجی عبور کردم. (مرآت البلدان). رود ارس (آراکس قدیم) تقریباً به طول هشتصدهزار گز از کوه هزار برکه در جنوب ارزروم سرچشمه گرفته از حوالی دوالو تا قره دونی در سرحد ایران جاری میباشد و پس از آن از خاک مغان داخل قراباغ قفقازیه شده و در جسر جواد، رود کر یا کوروش که از تفلیس می آید به آن ملحق گردیده بعد بجنوب شرقی منحرف. و در سالیان دو شعبه شده یکی در شمال خلیج قزل آقاج وارد بحر خزر میشود و دیگری بخلیج مزبور میریزد. مجرای این رود که بین کوه های قراداغ و قراباغ جاری است بسیار باریک و درۀ آن هولناک و جریانش سریع است و از ساحل یمین و یسار شعبات متعددی ضمیمۀ آن میشود. مهمترین رودهائی که از قفقازیه به آن ملحق میگردد عبارت است از:آرپا و رود نخجوان و رود آقرا که نزدیک پل خداآفرین به ارس متصل میشود. رودهای واردۀ به ارس در ایران از این قرار است: اول رود ماکو یا زنگمار که سرچشمۀآن در بایزید ترکیه است و اراضی ماکو را مشروب کرده در شمال غربی نخجوان به ارس متصل میشود. دوم آق چای (سفیدرود) که دارای دو شعبه است: یکی موسوم به قتورچای که از خوی میگذرد و دیگری رود مرند که در جنوب ماری کند به قتورچای وصل میشود و در ماری کند شعبه اصلی آق چای که از جنوب چالدران میگذرد به آنها ملحق گردیده، در مغرب جلفا به ارس وارد میشود، در شرق آق چای خط آهن جلفا به تبریز از روی ارس عبور میکند. سوم رودهای کوچک مانند گوگ گنبد و غیره از قراداغ سرچشمه گرفته به ارس میریزد. چهارم اندرآب که دارای دو شعبه است یکی از اهر و دیگری از اردبیل جاری و سرچشمۀ رود اردبیل از کوه سبلان و سرچشمۀ اهر از جنوب کوه های قراداغ است. رود ارس از آرتاکزاستا (به ارتفاع 790 گز محل اتصالش با رود کوروش 12 گز دارای یک نشیب 778 گزی است در صورتی که طول آن پانصد هزار گز است. این نشیب بطریق ذیل تقسیم میشود: از اولین نقطۀ سرحدی تا جلفا که فاصله آن 150هزار گز است، 60 گز، از جلفا تا ابتدای دشت مغان که فاصله آن 200 هزار گز است، 540 گز، از ابتدای دشت مغان تا قلعۀ گوسفند (قویون) که فاصله اش 150 هزار گز است، 178 گز، از قلعۀ گوسفند تا کنار دریا که فاصله آن 100 گز است و ارس به کوروش ملحق میشود 38 گز. پس حد اعلای نشیب آن بین جلفا و کویر مغان در هر گزی 0/0027 است. در صورتی که در مغرب جلفا 0/0004 و در قسمت سفلی یعنی از کویر مغان به بعد 0/000864 است. (جغرافیای طبیعی تألیف کیهان صص 65-67) : شهرک باژگاه برلب رود ارس نهاده است. (حدود العالم). ارس را در بیابان جوش باشد بدریا چون رسد خاموش باشد. نظامی. ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس. حافظ. درآورد کشتی به آب ارس ز دریای لشکر ارس ماند پس. هاتفی. ارس شد ارس من از جستجویت. لطفی. و رجوع به حبط ج 2 ص 168 و 410 و ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 177 و 182 و 222و ایران باستان ص 692، 1387، 1474، 1689، 1908، 1918، 2268، 2284، 2368، 2370، 2371، 2374، 2376، 2459، 2593 و تاریخ مغول ص 120، 129، 137، 205، 206، 324 شود، بتک بردن چیزی. فرونشاندن به تک. ته نشین کردن. الحدیث فی وصف اهل النار: اذا طفت بهم النار ارسبتهم الاغلال، ای اذا رفعتهم و اظهرتهم حطتهم الاغلال بثقلها الی اسفلها. (منتهی الأرب)
رود رود ارس، آب ارس از جنوب بشمال میرود و از کوههای قالیقلا و ارزن الروم برمیخیرد و بولایت ارمن و آذربایجان و اران میگذرد و به آب کُروقراسو ضم شده در حدود گشتاسفی بدریای خزر میریزد و در این ولایات که ممر این آب است بر آن زراعت بسیار است. طول این رود صد و پنجاه فرسنگ باشد. (نزهه القلوب ص 212). جغرافیون عرب، ارس را الرّس (رس ّ) ضبط کرده اند و بعقیدۀ بعضی مستشرقین آن همان رود دائی تیای مذکور در اوستا است. آنرا در قدیم اِرِاسک و یونانیان آراکس مینامیدند. نام رودی بزرگ است که از کوههای ارزن الروم آید و بر صحرای نخجوان و از آنجا به ارّان رود و بچندین بخش گردد و بر بیشتر مزارع آن ولایت رسد و اندکی که باقی ماند به رود کر پیوندد و هر دو بدریای آبسکون که قلزم نیز میخوانند منتهی شود. (صحاح الفرس). رودخانه ای است مشهور که از کنار تفلیس و مابین آذربایجان و اران میگذرد. (برهان). ارس، اسم رودی است که از کوههای قالیقلا خارج میشود در محلی که طول آن شصت و هفت و عرض چهل و یک و از اردبیل میگذرد و طول آن هفتاد و سه و عرض سی و نه و نصف است و بعد به اراضی ورثان می گذرد و سپس در نزدیکی بحر خزر به نهر کُر متصل می شود و متحداً بدریای خزر ریزند. (تقویم البلدان از مرآت). رود ارس از ارمینیه خارج شود و از ورثان گذشته از پشت مغان و نهر کر گردیده بدریای طبرستان ریزد. (ابن حوقل). ارس که مورخین یونانی آنرا آراکس مینامیده اند از رودهای عظیم آسیاست. سرچشمۀ این رود در جبال ارمینیهالکبری است. جریانش از مغرب بمشرق و رودخانه های آرپه چای و آق چای و قراسو داخل این رود میشود و ازجنوب بادکوبه ببحر خزر میریزد. این رود عظیم و جریانش تند است اما چندان عمق ندارد. در قدیم هر چه خواسته بودند بر روی آن پلی استوار کنند ممکن نشده بود، یعنی هر چه ساخته بودند بجهت طغیان آب در فصل بهار خراب شده. هنوز آثار خرابی اغلب از آن پلها باقی است. و مؤلف مرآت البلدان گوید: من خود در شعبان هزار و دویست و هشتاد که بمأموریت اقامت پاریس میرفتم، از جلفا از روی ارس گذشتم. چون اوایل زمستان بود آب رودخانه قسمی منجمد بود که از روی یخ عبور کردم. در مراجعت در شعبان هزار و دویست و هشتاد و سه که اواخر پائیز بود آب یخ نکرده بود با کرجی عبور کردم. (مرآت البلدان). رود ارس (آراکس قدیم) تقریباً به طول هشتصدهزار گز از کوه هزار برکه در جنوب اَرزروم سرچشمه گرفته از حوالی دوالو تا قره دونی در سرحد ایران جاری میباشد و پس از آن از خاک مغان داخل قراباغ قفقازیه شده و در جِسر جواد، رود کر یا کوروش که از تفلیس می آید به آن ملحق گردیده بعد بجنوب شرقی منحرف. و در سالیان دو شعبه شده یکی در شمال خلیج قزل آقاج وارد بحر خزر میشود و دیگری بخلیج مزبور میریزد. مجرای این رود که بین کوه های قراداغ و قراباغ جاری است بسیار باریک و درۀ آن هولناک و جریانش سریع است و از ساحل یمین و یسار شعبات متعددی ضمیمۀ آن میشود. مهمترین رودهائی که از قفقازیه به آن ملحق میگردد عبارت است از:آرپا و رود نخجوان و رود آقرا که نزدیک پل خداآفرین به ارس متصل میشود. رودهای واردۀ به ارس در ایران از این قرار است: اول رود ماکو یا زنگمار که سرچشمۀآن در بایزید ترکیه است و اراضی ماکو را مشروب کرده در شمال غربی نخجوان به ارس متصل میشود. دوم آق چای (سفیدرود) که دارای دو شعبه است: یکی موسوم به قُتورچای که از خوی میگذرد و دیگری رود مَرَند که در جنوب ماری کند به قُتورچای وصل میشود و در ماری کند شعبه اصلی آق چای که از جنوب چالدران میگذرد به آنها ملحق گردیده، در مغرب جلفا به ارس وارد میشود، در شرق آق چای خط آهن جلفا به تبریز از روی ارس عبور میکند. سوم رودهای کوچک مانند گوگ گنبد و غیره از قراداغ سرچشمه گرفته به ارس میریزد. چهارم اندرآب که دارای دو شعبه است یکی از اهر و دیگری از اردبیل جاری و سرچشمۀ رود اردبیل از کوه سبلان و سرچشمۀ اهر از جنوب کوه های قراداغ است. رود ارس از آرتاکزاستا (به ارتفاع 790 گز محل اتصالش با رود کوروش 12 گز دارای یک نشیب 778 گزی است در صورتی که طول آن پانصد هزار گز است. این نشیب بطریق ذیل تقسیم میشود: از اولین نقطۀ سرحدی تا جلفا که فاصله آن 150هزار گز است، 60 گز، از جلفا تا ابتدای دشت مغان که فاصله آن 200 هزار گز است، 540 گز، از ابتدای دشت مغان تا قلعۀ گوسفند (قویون) که فاصله اش 150 هزار گز است، 178 گز، از قلعۀ گوسفند تا کنار دریا که فاصله آن 100 گز است و ارس به کوروش ملحق میشود 38 گز. پس حد اعلای نشیب آن بین جلفا و کویر مغان در هر گزی 0/0027 است. در صورتی که در مغرب جلفا 0/0004 و در قسمت سفلی یعنی از کویر مغان به بعد 0/000864 است. (جغرافیای طبیعی تألیف کیهان صص 65-67) : شهرک باژگاه برلب رود ارس نهاده است. (حدود العالم). ارس را در بیابان جوش باشد بدریا چون رسد خاموش باشد. نظامی. ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس. حافظ. درآورد کشتی به آب ارس ز دریای لشکر ارس ماند پس. هاتفی. ارس شد ارس من از جستجویت. لطفی. و رجوع به حبط ج 2 ص 168 و 410 و ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 177 و 182 و 222و ایران باستان ص 692، 1387، 1474، 1689، 1908، 1918، 2268، 2284، 2368، 2370، 2371، 2374، 2376، 2459، 2593 و تاریخ مغول ص 120، 129، 137، 205، 206، 324 شود، بتک بردن چیزی. فرونشاندن به تک. ته نشین کردن. الحدیث فی وصف اهل النار: اذا طفت بهم النار ارسبتهم الاغلال، ای اذا رفعتهم و اظهرتهم حطتهم الاغلال بثقلها الی اسفلها. (منتهی الأرب)
دهی است از دهستان نرم آب بخش دودانگه از شهرستان ساری واقع در 20هزارگزی جنوب شرقی سعیدآباد و 6هزارگزی پرور. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر. سکنۀ آن 565 تن است. آب آن از چشمه سار تأمین می شود. محصولش غلات و لبنیات، وشغل اهالی زراعت و گله داری، و شال و گلیم بافی از صنایع دستی زنان این ده است. عده ای از سکنه غیر از تابستان در حدود گرگان به تهیۀ زغال اشتغال میورزند. و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان نرم آب بخش دودانگه از شهرستان ساری واقع در 20هزارگزی جنوب شرقی سعیدآباد و 6هزارگزی پرور. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر. سکنۀ آن 565 تن است. آب آن از چشمه سار تأمین می شود. محصولش غلات و لبنیات، وشغل اهالی زراعت و گله داری، و شال و گلیم بافی از صنایع دستی زنان این ده است. عده ای از سکنه غیر از تابستان در حدود گرگان به تهیۀ زغال اشتغال میورزند. و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
قصبۀمرکز دهستان سردرود بخش اسکو شهرستان تبریز. دارای 4014 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن غلات، زردآلو، کشمش، بادام است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
قصبۀمرکز دهستان سردرود بخش اسکو شهرستان تبریز. دارای 4014 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن غلات، زردآلو، کشمش، بادام است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام یکی از دهستانهای بخش اسکو شهرستان تبریز. جمعیت آن 17348 تن میباشد. از 24 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل میشود. محصول آن غلات و میوه جات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام یکی از دهستانهای بخش اسکو شهرستان تبریز. جمعیت آن 17348 تن میباشد. از 24 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل میشود. محصول آن غلات و میوه جات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)